به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر یادداشتی است که مصطفی دلشاد تهرانی استاد حوزه و دانشگاه و نهج البلاغه پژوه در مورد درس آموزی از ابلیس نوشته است:
نخستین آفریده که خود را هم نبرد با خدا قرار داد و در کبریا و عظمت، خویش را چون آفریدگارش دید، ابلیس بود. او در بیماری خودکامگی فرو شد و بر آن پا فشرد؛ پس، رانده درگاهِ الهی، همدم خواری، همتای تباهگری و پیشوای گمراهی شد. امیرمؤمنان شکستناپذیری و بزرگی را ویژه خداوند بیان فرموده و نه از آنِ هیچیک از موجوداتی که خداوند آفریده، و اینکه خداوند آن را میزانی برای تمیز فروتنان از خودکامگان قرار داده است: «ثُمَّ اخْتَبَرَ بِذلِکَ مَلاَئِکَتَهُ الْمُقَرَّبِینَ لِیَمِیزَ الْمُتَوَاضِعِینَ مِنْهُمْ مِنَ الْمُسْتَکْبِرِینَ، فَقَالَ سُبْحَانَهُ وَ هُوَ الْعَالِمُ بِمُضْمَرَاتِ الْقُلُوبِ، وَمَحْجُوبَاتِ الْغُیُوبِ: (إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِینٍ فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ فَسَجَدَ الْمَلاَئِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ إِلاَّ إِبْلِیسَ) اعْتَرَضَتْهُ الْحَمِیَّةُ فَافْتَخَرَ عَلَی آدَمَ بِخَلْقِهِ، وَ تَعَصَّبَ عَلَیْهِ لاَِصْلِهِ. فَعَدُوُّ اللّهِ إِمَامُ الْمُتَعَصِّبِینَ، وَ سَلَفُ الْمُسْتَکْبِرِینَ، الَّذِی وَضَعَ أَسَاسَ الْعَصَبِیَّةِ، وَ نَازَعَ اللّهَ رِدَاءَ الْجَبَرِیَّةِ. وَ ادَّرَعَ لِبَاسَ التَّعَزُّزِ، وَخَلَعَ قِنَاعَ التَّذَلُّلِ. أَلاَ تَرَوْنَ کَیْفَ صَغَّرَهُ اللّهُ بِتَکَبُّرِهِ، وَ وَضَعَهُ بِتَرَفُّعِهِ. فَجَعَلَهُ فِی الدُّنْیَا مَدْحُورًا، وَ أَعَدَّ لَهُ فِی الاْخِرَةِ سَعِیرًا.(نهج البلاغه، خطبۀ ۱۹۲)
پس فرشتگان مقرّب خود را بدان بیازمود، و بدین آزمون فروتنانشان را از گردنکشان جدا فرمود. پس گفت خدای سبحان که داناست بدانچه نهان است در دلهای همگان و در پردههای غیب پنهان: «همانا من آفریننده بشری از گونهای گِل هستم، پس همین که او را راست و درست کردم، و از روح خود در آن دمیدم، بیفتید برای او سجدهکنان. پس سجده کردند فرشتگان همگی، جز شیطان» که دچار حمیّت گردید، و به آفرینشِ خویش بر آدم نازید، و به اصل خود [که آتش است] بر او تعصّب ورزید. پس دشمن خدا شیطان پیشوای متعصّبان است، و پیشرو گردنکشان. همان که بنیاد عصبیّت را نهاده و بر سر لباس کبریایی با خدا درافتاد. زره شکستناپذیری در بر کرد، و لباس فروتنی را از تن برآورد. آیا نمیبینید که چگونه خداوند او را به خاطر خودبزرگانگاریاش به کوچکی و خُردی دچار ساخت، و به سبب گردنفرازیاش به پایینی و پستی درانداخت. پس او را در این جهان از درگاه خویش براند، و در آن جهان آتش افروخته برایش آماده گرداند.
ابلیس با وجود هزاران سال عبادت و قرار گرفتن در مرتبۀ فرشتگان به دلیل تکبر و گردنفرازی و خودکامگی رانده درگاه الهی شد و همۀ تلاش خود را بر آن گذاشت تا آدمیان را به بیماری خود مبتلا سازد و از دستیابی به آن چه لایقشان است بازدارد. امیرمؤمنان علی (ع) با بیان این واقعیت هشدارهایی جدّی داده است تا آدمیان خود را پاس دارند و از فروافتادن در دام شیطان و سپاهیانش پروا نمایند.
«فَاعْتَبِرُوا بِمَا کَانَ مِنْ فِعْلِ اللّهِ بِإِبْلِیسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِیلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِیدَ، وَکَانَ قَدْ عَبَدَ اللّهَ سِتَّةَ آلاَفِ سَنَةٍ لاَ یُدْرَی أَمِنْ سِنِی الدُّنْیَا أَمْ مِنْ سِنِی الاْخِرَةِ عَنْ کِبْرِ سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ؛ فَمَنْ ذَا بَعْدَ إِبْلِیسَ یَسْلَمُ عَلَی اللّهِ بِمِثْلِ مَعْصِیَتِهِ؟ کَلاَّ، مَا کَانَ اللّهُ سُبْحَانَهُ لِیُدْخِلَ الْجَنَّةَ بَشَرًا بِأَمْرٍ أَخْرَجَ بِهِ مِنْهَا مَلَکًا. إِنَّ حُکْمَهُ فِی أَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلِ الاَْرْضِ لَوَاحِدٌ؛ وَمَا بَیْنَ اللّهِ وَ بَیْنَ هَوَادَةٌ فِی إِبَاحَةِ حِمًی حَرَّمَهُ عَلَی الْعَالَمِینَ».(نهج البلاغه، خطبۀ ۱۹۲)
پ س، از آنچه خداوند به شیطان کرد پند گیرید، که کردارِ درازمدتِ او را باطل گرداند، و کوششِ فراوان او بیثمر ماند. او شش هزار سال با پرستش خدا زیست، از سالیان دنیا یا آخرت، دانسته نیست. امّا با ساعتی که خودبزرگانگاری کرد، خدایش از بهشت بیرون آورد. پس چه کسی میتواند پس از ابلیس مانند نافرمانی او را در برابر خدا انجام دهد، و [امید] رهایی [از کیفر او را] در سر بپروراند؟ هرگز خدا انسانی را به بهشت درنیاوَرَد به کاری که بدان کار، فرشتهای را از بهشت برون بَرَد. بیگمان فرمان خدا برای مردمِ آسمان و زمین یکی است، و میان خدا و هیچیک از آفریدگانش در حلال شمردن آنچه بر جهانیان حرام دانسته، رخصتی نیست.
«فَاحْذَرُوا عِبَادَ اللّهِ أَنْ یُعْدِیَکُمْ بِدَائِهِ، وَ أَنْ یَسْتَفِزَّکُمْ بِنِدَائِهِ، وَ أَنْ یُجْلِبَ عَلَیْکُمْ بِخَیْلِهِ وَ رَجِلِهِ. فَلَعَمْرِی لَقَدْ فَوَّقَ لَکُمْ سَهْمَ الْوَعِیدِ، وَ أَغْرَقَ لَکُمْ بِالنَّزْعِ الشَّدِیدِ، وَ رَمَاکُمْ مِنْ مَکَانٍ قَرِیبٍ. وَ قَالَ: (رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لاَزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الاَْرْضِ وَ لاَُغوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ.قَذْفًا بِغَیْبٍ بَعِیدٍ، وَرَجْمًا بِظَنٍّ غَیْرِ مُصِیبٍ.» (همان)
پس بندگان خدا، بپرهیزید از اینکه شیطان شما را به بیداری خود مبتلا گردانَد، و با بانگِ خویش برانگیزانَد، و سوارگان و پیادگان خود را بر سرِ شما کشانَد. به جانم سوگند که تیرِ تهدید را برایتان به زه کمان نهاده، و کمان را سخت کشیده، و شما را نشانه کرده، و از جای نزدیک تیرِ گمراهی بر شما افکنده که گفت: «پروردگار من! چنانکه مرا گمراه کردی، نافرمانی را برای ایشان در زمین بیارایم، و همه آنان را گمراه نمایم». از ناپیدا و از روی گمانِ خطا سخنی گفت، و نادانسته اندیشهای در دل نهفت.
«صَدَّقَهُ بِهِ أَبْنَاءُ الْحَمِیَّةِ، وَ إِخْوَانُ الْعَصَبِیَّةِ، وَ فُرْسَانُ الْکِبْرِ وَ الْجَاهِلِیَّةِ. حَتَّی إِذا انْقَادَتْ لَهُ الْجَامِحَةُ مِنْکُمْ، وَ اسْتَحْکَمَتِ الطَّمَاعِیَّةُ مِنْهُ فِیکُمْ. فَنَجَمَتِ الْحَالُ مِنَ السِّرِّ الْخَفِیِّ إِلَی الاْمْرِ الْجَلِیِّ، اسْتَفْحَلَ سُلْطَانُهُ عَلَیْکُمْ، وَ دَلَفَ بِجُنُودِهِ نَحْوَکُمْ. فَأَقْحَمُوکُمْ وَ لَجَاتِ الذُّلِّ، وَ أَحَلُّوکُمْ وَرَطَاتِ الْقَتْلِ، وَ أَوْطَأُوکُمْ إِثْخَانَ الْجَرَاحَةِ، طَعْنًا فِی عُیُونِکُمْ، وَ حَزًّا فِی حُلُوقِکُمْ، وَ دَقًّا لِمَنَاخِرِکُمْ، وَ قَصْدًا لِمَقَاتِلِکُمْ، وَ سَوْقًا بِخَرَائِمِ الْقَهْرِ إِلَی النَّارِ الْمُعَدَّةِ. (همان)
فرزندان حمیّت، و برادران عصبیّت، و سوارکارانِ خودبزرگبینی و جاهلیّت، گفته وی را پذیرفتند. تا آنگاه که نفس سرکش شما به فرمان او گردن گذاشت و فرمانبردار شد، و طمع وی در شما استوار و آنچه پوشیده و نهان بود پدیدار، و قدرت او بر شما فراوان گردید، و سپاهیانش آهسته آهسته به سویتان روان. پس شما را مقهور و خوار ساختند و به ورطه هلاکت درانداختند و به آسیبهای سختتان پی سپردند: از نیزه فرو بردن در چشمهایتان، و کارد نهادن در گلوهایتان، و سخت کوبیدن بر بینیهایتان، و آهنگ نهادن برای کشتنهایتان، و با افسارهای زور بهسوی آتشی که برایتان فراهم شده کشیدنتان.
«فَأَصْبَحَ أَعْظَمَ فِی دِینِکُمْ جَرْحًا، وَ أَوْرَی فِی دُنْیَاکُمْ قَدْحًا مِنَ الَّذِینَ أَصْبَحْتُمْ لَهُمْ مُنَاصِبِینَ وَ عَلَیْهِمْ مُتَأَلِّبِینَ، فَاجْعَلُوا عَلَیْهِ حَدَّکُمْ، وَ لَهُ جَدَّکُمْ.» (همان) پس [کار ابلیس به جایی رسید که] با زخمی که در دین شما زده و آتشی که در دنیایتان برافروخت، بر شما بیش از آنان گردید که به پیکارشان برخاستهاید، و برای نابودیشان گرد آمدهاید. پس بدو بخروشید و در دفع او بکوشید.
«فَأَطْفِئُوا مَا کَمَنَ فِی قُلُوبِکُمْ مِنْ نِیَرانِ الْعَصَبِیَّةِ وَ أَحْقَادِ الْجَاهِلِیَّةِ؛ فَإِنَّمَا تِلْکَ الْحَمِیَّةُ تَکُونُ فِی الْمُسْلِمِ مِنْ خَطَرَاتِ الشَّیْطَانِ وَ نَخَوَاتِهِ، وَ نَزَغَاتِهِ و نَفَثَاتِهِ.» پس آتشهای عصبیّت و کینههای فروزان جاهلیّت را که در دلهایتان نهفته است خاموش سازید، که این حمیّت در مسلمان از آفتهای شیطان و از به خود بالیدنها و تباه کردنها و افسون دمیدنهای اوست.
«فَاللّهَ اللّهَ فِی کِبْرِ الْحَمِیَّةِ وَ فَخْرِ الْجَاهِلِیَّةِ. فَإِنَّهُ مَلاَقِحُ الشَّنَآنِ وَ مَنَافِخُ الشَّیْطَانِ الَّتِی خَدَعَ بِهَا الاُْمَمَ الْمَاضِیَةِ، وَ الْقُرُونَ الْخَالِیَةِ. حَتَّی أَعْنَقُوا فِی حَنَادِسِ جَهَالَتِهِ، وَ مَهَاوِی ضَلاَلَتِهِ، ذُلُلاً عَلَی سِیَاقِهِ، سُلُسًا فِی قِیَادِهِ. أَمْرًا تَشَابَهَتِ الْقُلُوبُ فِیهِ، وَ تَتَابَعَتِ الْقُرُونُ عَلَیْهِ، وَ کِبْرًا تَضَایَقَتِ الصُّدُورُ بِهِ».
پس خدای را، خدای را [پروا گیرید] در بزرگی فروختن از روی حمیّت و به خود بالیدن به شیوه روزگار جاهلیت، که چنین چیزی زاییدنهای کینهتوزی، و دمیدنهای شیطان است؛ همان دمیدنهایی که با آن به امّتهای گذشته نیرنگ زد و مردمان ناپدید شده را فریفت، تا آنکه در تیرگیهای نادانیاش، و بیابانهای پرت گمراهیاش، شتابان به راه افتادند. به راندن او رام روان، و آسان وی را به فرمان؛ کاری کرد که دلها در آن همداستان و نسلها پیدرپی بر همان راه پویان، و خودبزرگبینیای بر دلها سنگینیکنان.
«وَ إِیَّاکَ وَ الاْعْجَابَ بِنَفْسِکَ، وَ الثِّقَةَ بِمَا یُعْجِبُکَ مِنْها، وَ حُبَّ الاْطْرَاءِ، فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ أَوْثَقِ فُرَصِ الشَّیْطَانِ فِی نَفْسِهِ لِیَمْحَقَ مَا یَکُونُ مِنْ إِحْسَانِ الْمُحْسِنِینَ» (همان، نامۀ ۵۳) تو را سخت پرهیز میدهم از خودپسندیدن، و به خود پسندیدن مطمئن بودن، و ستایش را دوست داشتن که اینها از بهترین و مطمئنترین فرصتهای شیطان است تا بتازد و کرده نیکوکاران را نابود سازد.
نظر شما